-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389 11:52
شاید شمارش نعمتهایی که از طرف خداوند به ما انسانها اهدا شده است کاری ناممکن باشد اما حداقل میتوان درک کرد که این نعمت ها بسیار پربها و با ارزش هستند و هیچکس را توان شکر گذاری بطور تمام و کمال نیست. حتماً برای شما اتفاق افتاده که به فردی کمکی حتی کوچک کرده اید و در ازای این عمل سر تا پا منتظر تشکر و قدر دانی از آن فرد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389 11:51
موزیک زیبا و شنیدنی تیتراژ سریال فاصله ها با صدای علی لهراسبی برای دانلود . . . حجم فایل : 2 مگابایت فرمت : MP3 متن ترانه : اگه فاصلـــه افتاده اگه من با خودم سردم تو کاری با دلم کردی که فکــرشم نمی کردم چه آسون دل بُریدی از دلــی که پای تو گیــره که از این بدترم باشی واسه تو نفسـش میره نمی ترسم اگه گاهــی دعــامون...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389 11:50
در حادثه بهاری چشمانت در سایه ارغوانی مژگان ت بگذار که جا بماند این روح غریب در بین اشاره های بی پایانت
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 17:32
پشت سر هر معشوقی خدا ایستاده ! پشت سر هر آنچه که دوستش می داری ..پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. و تو برای اینکه معشوقت را از دست ندهی، بهتر است بالاتر را نگاه نکنی. زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند. اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی، اگر عشقت گذراست و تفنن و...
-
ارزش محبت
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 17:30
بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. ... زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 17:29
من اگه خدا بودم واسه خاک بازی کردن خودم یه دنیا رو به گند نمیکشیدم من اگه خدا بودم واسه خوردن یه سیب این قدر کینه به دل نمی گرفتم من اگه خدا بودم اشرف مخلوقات نمی ساختم که بعدش واسه خودم شاخ شن من اگه خدا بودم سیگار رو برای بدن مضر نمی آفریدم من اگه خدا بودم اگه قرار بود یکی از بدبختی و نداری بمیره اصلا بی خیال ساخت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 تیرماه سال 1389 01:57
کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. دنی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟ دنی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده . نامه شماره یک سلام خدای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 تیرماه سال 1389 01:56
دکتر شریعتی در قسمتی از خاطرات خود مینویسد: کلاس پنجم بودم که در کلاس ما فردی بود که من از او متنفر بودم به سه دلیل اول آنکه کچل بود دوم آنکه سیگار می کشید و از همه بدتر آنکه در آن سن و سال زن داشت. سالها بعد به طور اتفاقی او را در خیابان دیدم در حالی که کچل بودم ،سیگار می کشیدم و زن داشتم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 تیرماه سال 1389 01:47
هیچ شانه ایی آشیانه امنی نیست.......همه کوچ میکنند
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 تیرماه سال 1389 03:18
باسمه تعالی وصیت نامه امیر مؤمنان علی (ع) پسرم حسن! تو و همه فرزندان و خاندانم و هر کس را که این نامه به او می رسد، به امور زیر سفارش می کنم: - هرگز تقوای الهی را از یاد نبرید و کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید. - همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و بر اساس ایمان به خدا، متحد باشید و از هم جدا نشوید. همانا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 تیرماه سال 1389 20:56
:: وصیت نامه عجیب زنده یاد حسین پناهی :: قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید. به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند. عبور هرگونه کابل برق، تلفن،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 19:36
نیمه شب پریشب گشتم دچارکابوس دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس گفتم : سلام حافظ گفتا علیک جانم گفتم : کجا روی؟ گفت والله خود ندانم گفتم : بگیر فالی گفتا نمانده حالی گفتم : چگونه ای ؟گفت در بند بی خیالی گفتم : که تازه تازه شعر وغزل چه داری ؟ گفتا : که می سرایم شعر سپید باری گفتم : ز دولت عشق گفتا که : کودتا شد گفتم :...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 19:31
دوستان بابت تاخیراتم شرمنده این امتحانها سرویسم کردن
-
حراج
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 19:28
چه کسی می گوید که گرانی اینجاست؟ دورِه ارزانیست! چه شرافت ارزان ... تن عریان ارزان ... و دروغ از همه چیز ارزان تر !!! آبرو قیمت یک تکه نان ... و چه تخفیف بزرگی خورده قیمت هر انسان
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 خردادماه سال 1389 02:36
دوستان من قصد دارم کمی از مشکلاتی که گریبانگیر ما و مملکت ماست بنویسم لطفا با نظراتتون کمکم کنید و بگید از چی و از کجا بنویسم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 خردادماه سال 1389 22:31
دوستان خواستن بدونن کی داستانمو میگم خودمم نمیدونم اما الان خیلی زوده چون واقعا نمیتونم الان چیزی بگم من همیشه سکوت رو ترجیح میدم شاید موقعی که بفهمم دارم میمیرم یا اینکه دوباره عاشق شم که نمیشمشایدم بزنه به کلم بگم در ضمن یکی از دوستان گفتن دختر خوب نیست دوست عزیز آدم خوب کم میشه اما تموم نمیشه من د مورد جنس دختر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 خردادماه سال 1389 17:24
وف اى ش مع ر ا ن از م که ب عد از سو خت ن/ به صد خ اک ست ر ى در د ا من پ روا ن ه م ىر یز د/نه چون انسان که بعد از رفتن همدم/گل عشقش درون دامن بیگانه مىریزد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 خردادماه سال 1389 17:22
دوستان ممنون از نظراتتون و علیرضا جان باور کن الان وقت گفتنش نیست فقط همینو میگم که هر چی میکشیم از دست دله هر روز هم که میگذره نه تنها یادش از ذهنم نمیره بلکه پر رنگتر هم میشه قصد راه دادن کسی رو هم تو دلمو زندگیم حداقل فعلا ندارم اگر هم دوست داشته باشی یه نشونی از خودت برام بذار تا یه چیزهایو خصوصی بهت بگم به عرفان...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 خردادماه سال 1389 17:05
ستاره از درون من خبر داشت ز درد سینه ی من چشم تر داشت غمم درهم شکست ایینه ها را که تصویری ز رنج مستمر داشت نگاهم چون تبر بر اسمان خورد دلی پر خون ازین طاق قدر داشت تمام روز و شب در رنج و اندوه بدینگونه زمان ، بهرم ثمر داشت شقا یق حاصل خون دل من دو صد قصه ز پای رهگذر داشت کسی حرف مرا باور نمی کرد که این دل زخم خنجر از...
-
نظرات شما
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1389 18:14
سلام دوستان اگه کسی مایله که من از خودمو چیزهایه دیگه بنویسم لطفا بگن هر سوالی هم که دارید میتونید بپرسید
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1389 17:58
بز ن با ران که دی ن را دا م کر دن د ، شک ار خ لق و صید خام کرد ند ب زن با ران خدا باز یچه ا ی شد ، که با آ ن کسب ننگ و ن ام کر دند بزن باران به نام هرچه خوبیست، به زیر آوار گاه پایکوبیست مزار تشنه جویباران پر از سنگ، بزن باران که وقت لای روبیست . .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 خردادماه سال 1389 17:56
د ی گ ر ا ن گ ر به ت م ن ای و ص ال ت و خ و ش ن د / م ا شبو روز به یک وعده دیدار خوشیم .
-
حمید عزیزم تسلیت
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 15:21
حمید جان ۷ ماه پیش اومدم عروسیت اما دیروز اومدم تشیع جنازه همسر مهربانت واقعا متاسفم دیروز همه چی یه طوری بود همسرت فقط ۱۹ سالش بود منو در غمت شریک بدار
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 15:13
نالیدن بلبل زنوآموزی عشق است هرگز نشنیدم ز پروانه صدایی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 خردادماه سال 1389 01:49
یکی بهم بگه نمیتونم فراموشش کنم چیکار باید بکنم؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 خردادماه سال 1389 10:48
نمیدانم از فراق تو بنالم یا از غریبی خودم؟ نمیدانم تو را بخوانم که برگردی یا خودم را دعا کنم که بیایم؟ از این بسوزم که نیستی یا از آن بنالم که چرا هستم؟ هیچ میگویی اسیری داشتی حالش چه شد؟ خستهء من نیمه جانی داشت احوالش چه شد؟ دلم تنگ است نمیدانم ز تنهایی پناه آرم کدامین سوی. پریشان حالم و بی تاب میگریم و قلبم بی امان...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 خردادماه سال 1389 10:47
اگر بی هوا کسی وارد زندگیت شد ؛ بدون کار “خدا” بوده ! <!--[if !supportLineBreakNewLine]--> <!--[endif]--> اگه بی محابا دلها قبل از دستها بهم گره خورد ؛ بدون کار “خدا” بوده ! اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خرد نشی <!--[if !supportLineBreakNewLine]--> <!--[endif]--> بدون تنها محرمت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 خردادماه سال 1389 10:37
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟ چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره.. آری با تو هستم ..!! با تویی که از کنارم گذشتی.. و حتی یک بار هم نپرسیدی، چرا چشمهایم همیشه بارانی است
-
For My Love
چهارشنبه 12 خردادماه سال 1389 10:35
to tell the story of how great a love can be براى گفتن داستانى که نهایت بزرگى عشق را نشان میدهد the sweet love story that is older than the sea داستان عشق شیرینى که عمرش از عمر دریاها نیز بیشتر است the simple truth about the love she brings to me حقیقتى ساده درباره عشقى که او به من هدیه داد where do I start ? از کجا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 18:18
باید آهسته نوشت/با دل خسته نوشت/با لب بسته نوشت/گرم و پر رنگ نوشت/روی هر سنگ نوشت/تا بدانند همه/تا بخوانند همه/اگر عشق نباشد دل نیست