-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 22:13
چیزی به شب نمانده به خلوت که میروید/قدری دل شکسته ما را دعا کنید/این دست های ساده و خالی دخیلتان/ما را فقط به رسم رفاقت دعا کنید
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 02:03
نرم نرمک ذهن را درگیر رویا می کنم روزهارا یک به یک بی تو تما شا می کنم دست در دست فلک سوی هیا هو میروم عشق را در قالب چشمان تو سکنی میدهم می نویسم دردهای دوری و عشق تو را با خجالت جای دستان تو امضا می کنم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 01:53
متن عربی ، فارسی و انگلیسی دعا و مناجات استاد شجریان ویژه ماه رمضان، همراه با دانلود فایل صوتی در پایین ربنای اول، سوره آل عمران از سوره های مدنی - آیه شماره 8 متن عربی : رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ ترجمه فارسی : بارالها ، دل های...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 01:31
کاش می شد بی کسی را چاره کرد دفتر دلواپسی را پاره کرد یک سحر زلف تو را در خواب خوش با نوازش های باران شانه کرد در پس دیوار این شهر عجیب در کنارت عاشقانه خانه کرد کاش می شد دست در دست تو داد دیده با اهل جهان بیگانه کرد هر چه نیرنگ و ریا و رنگ بود با حضورت با صفا و ساده کرد باز باید یک غزل از نو سرود نام تو در قالب هر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 01:22
کهنه فروش داد میزنه چراغ شکسته میخریم،کفشای پاره میخریم،اسباب کهنه میخریم،بی اختیار داد زدم،کهنه فروش،قلب شکسته می خری...!!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 19:18
به چشم های پاک و دست های ناتوانش توجه کن به دل کوچک وچهره ی معصومش بیاندیش تا شاید به عظمت و بزرگی آن بی همتا ایمان بیاوری شاید به توانایی و مهربانی اش ایمان بیاوری شاید ایمان بیاوری که بزرگی و عظمتش را در ذره ذره ی وجودش خلاصه کرده است تو تو بدانی و آگاه باشی که این فرشتگان بزرگ الهی همان فریاد های بلند خداییست خدایی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مردادماه سال 1389 20:18
روزی مرد جوانی نزد شری راما کریشنا رفت و گفت: میخواهم خدا را همین الآن ببینم!!! کریشنا گفت: قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه گنگ بروی و خود را شستشو بدهی... او آن مرد را به کنار رودخانه گنگ برد و گفت: بسیار خوب حالا برو توی آب. هنگامی که جوان در آب فرو رفت، کریشنا او را به زیر آب نگه داشت. عکسالعمل فوری مرد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مردادماه سال 1389 20:17
وقتی کسی را دوست دارید ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان میشود. وقتی کسی را دوست دارید ، در کنار او که هستید، احساس امنیت میکنید. وقتی کسی را دوست دارید ، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس میکنید. وقتی کسی را دوست دارید ، زمانی که در کنارش راه میروید احساس غرور میکنید. وقتی کسی را دوست دارید...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 19:38
بابا چیه این خدمت یه هفته رفتم آموزش تکمیلی دهنم سرویس شد
-
بی گناهم
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 19:36
با اینکه سعی میکنم فراموشت کنم بعداین مدت اما بازم نمیشه هر روز بیشترم میشه عشقت نمیدونم چیکار کنم حتی عکساتم دیگه جوابگوم نیست حتی خواستم یواشکی ببینمت اما نمیشه سرگردانم تو این دنیا معنایه زندگیم بودی اما دیگه معنایی ندارم بدون تو آخه گناهم چی بود؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 19:31
ز هرجا بگذرد تابوت من قوقا بپاخیزد چه سنگین میرود این مرده از بس آرزوها داشت.......
-
جز تو
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 19:28
بگذار بگریم به پریشانی خویش که به جان آمدم از بی سرو سامانی خویش غم بی همنفسی کشت مرا در این شهر باکه گویم غم سوزنده پنهانی خویش
-
دیونه کنندست
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 19:24
یک کاسه شراب باشد و من باشم و تو تو از لب کاسه بنوشی من از لب تو
-
امان از تنهایی
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 19:21
مترسگ به کلاغ گفت هرچه قدر میخوای نوکم بزن اما تنهام نزار
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 11:47
سلام دوستان بابت تاخیراتم شرمنده من یه سری مشکل برام پیش اومده و اصلا نمیشه بیام مطلب بنویسم امیدوارم منو ببخشید
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 12:15
معلم گفت با<ع>جمله بساز گفتم عشق گفت با <ب>جمله بساز گفتم با هم گفت<ک>گفتم کنار هم گفت <ج>خواستم بگم جدا از هم معلم با بغض گفت پسر تو بشین
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 11:43
god does not expect us to do big&difficult works, but he likes we do small works with love
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 11:34
شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟ استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی. شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 11:32
یک دل همیشه باید توش غم باشه وگرنه میشکنه . یک لب همیشه باید روش خنده باشد وگرنه زود پیر میشه . یک کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشد وگرنه اسیر میشه . یک صورت همیشه باید شاد باشه وگرنه به دل هیچکس نمی چسبه. یک دیوار باید به یک تیر تکیه کنه وگرنه میریزه . یک قلب پاک همیشه باید به یک نفر ایمان داشته باشد وگرنه فاسد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 11:32
پس از تو لبم را برای کسی که بگویم دوستت دارم نخواهم گشود پس از تو دستانم را به کسی نخواهم داد تا گرمی دستانت را برای همیشه یادگاری احساس کنم. پس از تو آغوش خود را برای کسی نمی گشایم تا گرمی تنت برای همیشه باقی بماند و با من در قبر برود. کاش میدانستی بی تو آرزوهایم،یخ میزند ،بی تو آرزوهایم میمیرند،همیشه نهایت دلتنگی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 11:31
عشقه نام گیاهی است که در کنار نباتی دیگر روئیده و بازوانش را دور کمر او میپیچاند. اما طولی نمی کشد که آنرا در قلب و وجود خود جای میدهد و خاکستری که از عشق و عاشق و معشوق بر جای می ماند همان عشق است.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 11:30
روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد. زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد . پیش دوستهایش اورا برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که...
-
تا کی؟
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 11:26
تا کی ؟..تا کی عاشق باشم و از عشقم دور؟...تا کی اسیر تنهایی هایم باشم و از یارم دور...؟ تا کی باید به خاطر دوری تو اشک بریزم و حسرت آن دستهای گرمت را بکشم..؟ تا کی باید از خدای خویش التماس کنم تا تو را به من برساند،نزدیک ونزدیک تر کند تا بتوانم تو را در آغوش بگیرم؟...تا کی باید صدای غم انگیز آواز مرغ عشق را بشنوم ودلم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 تیرماه سال 1389 21:34
کجایی تو که دلم تنگ است برایه خندهایت گریه هایت هر روز از عمرم میگذرد بیشتر احساست میکنم اما تو نیستی پس کی میای تا دگرگونم کنی؟ اگر بیای دنیایم گلستان میشود جهنمم بهشت میشود دنیایه بی رنگ من با تو رنگین کمان است اسمانه ابریه من با تو بارونیه
-
۷ پند گاندی
یکشنبه 20 تیرماه سال 1389 12:19
از نظر گاندی هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند: 1-ثروت، بدون زحمت 2-لذت، بدون وجدان 3-دانش، بدون شخصیت 4-تجارت، بدون اخلاق 5-علم، بدون انسانیت 6-عبادت، بدون ایثار 7-سیاست، بدون شرافت این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه هاش داد.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 تیرماه سال 1389 12:18
این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده . توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره. وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم و تو، آدم سفید وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی وقتی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 تیرماه سال 1389 01:27
اگر دروغ رنگ داشت ؛ هر روز شاید ؛ ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛عاشقان سکوت شب را ویران میکردند اگر براستی خواستن توانستن بود ؛ محال نبود وصال ! و عاشقان که همیشه خواهانند؛همیشه میتوانستند تنها نباشند اگر گناه وزن داشت ؛ هیچ کس را توان ان نبود که...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 تیرماه سال 1389 01:26
پرنده بر شانه های انسان نشست . انسان با تعجب رو به پرنده کرد وگفت : اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی. پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم . انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود . پرنده گفت : راستی ، چرا پر زدن را...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 تیرماه سال 1389 01:19
if i could give you one thing in life,i would give you the ability to see yourself through my eyes.only then would you realize how special you are to me
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 تیرماه سال 1389 12:20
تو از دردی که افتادست بر جانم چه می دانی؟ دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی تمام سعی تو کتمان عشقت بود در حالی که از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی فقط یک لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟