دل شکسته

میگن خدا بهترین خریدار برای دلهای شکسته هست.....


خداوند دلهایی رو دیگران شکسته اند به بهای بالایی-مهربانی و رحمانیتش-میخرد و مرهمی بر دلهای شکسته میگذارد که حاصل آن آرامش جان و التیام دل شکسته بنده اش هست...


خداوندا دل من را بندگانت شکستند و من با دل شکسته نزد تو آمده ام...

وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به من نشان میدهدمن هزار دلیل برای خندیدن به او نشان میدهم.....

زندگی آنقدر ابدی نیست که هر روز بتوان مهربان بودن را  

 

به  فردا

انداخت....

 

دوستان روزهارو با خاطرات سپری کردن خیلی مشکله کاری نکنید که براتون  

 

فقط خاطرات بمونه

خداوندا تو راغریب دیدم و غریبانه غریبت شدم من تو را بخشنده پنداشتم و گناهکارشدم تو را گرم دیدم و درسرد ترین لحظه ها به سراغت امدم بار خدایا تو مرا چه دیدی که ایچنین به من وفا دار ماندی

یک لیوان شیر

پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات، خرج تحصیل خود را بدست میآورد

یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت.
در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه بعدی تقاضای غذا کند.
با این حال وقتی دخترجوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد
و به جای غذا یک لیوان آب خواست.
دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد.
پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟
دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم.
پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم.
پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکو کار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد.
سالها بعد…. زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد.
وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی به کار گیرد.
مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا سید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود . او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند.
نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی
زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد .پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد.
فقط توانست بگویدخدایا شکر…..
خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد

 

 

دوستی گفته داستان زندگیه من براش مفهوم نبوده ببین من هیچ کمو کسری ندارم یعنی نداشتم تا موقعی که یکی کنارم بود اما الان نیست اما من از هیچ نظری کسری ندارم اما بدون اون هیچی ندارم بی معنیه بقیه چیزا امیدوارم مفهومو رسونده باشم

دوستان داستان زندگی من مثل اینه که ادم همه چی داره اما هیچی نداره  

 

این  

 

هیچی هم با نبود یه نفر شده که اونم ذست خودش نبود مجبور بود

اینجا ایران یه گربه ۷۰۰۰ ساله 

که زنده است تا وقتی که نفت خام داره 

اینجا ۴ فصل  ولی تو دل مردمش 

فقط برف زمستونو سرمای دار 

اینجا آینه ها تورو به تو نشون نمیدن 

ببین گربه منو به کجا کشونده میگم 

مردم همه تویه رویاهاشون قدم میزنن  

تقدیرو واسه همدیگه رقم میزنن 

اینجا چوبه دار تنبیحه انخراف  

واژه تظاهر معنی احترام 

اینجا آبرو سی دی تو دسته بچته 

چیزی که دستتو بگیره دست حسرت 

اینجا دین من توجیهه کثافت کاری منه  

تو که مجرمیو حکم اسارت دادی به تنت 

چی دوس داری بشنوی از این بشر 

خواهر روسری سرت کن که من تحریک نشم 

اینجا صف اول نماز پست و مقام 

علم و تجربه رو از بین برده روابط 

اینجا ریش بزار یقه ببند کارت رو قلطک 

خنجرو قلاف کن بشو وارد تو مهلکه 

اینجا گفتن حقیقت هم جواز نداره 

انقد مشکل داری که واست حواس نزاره 

اینجا بچه ۱۰ ساله قمه بدسته 

مرز غم زدگیه حالا زده به نسلت 

اینجا خاک اجداد منه ایران من  

داره هر روز میشه ویرانه تر 

چرا عادت داری بالا سرت شلاق باشه 

وقتی ستاره ایی نداری تو شبهات آره 

بنویس با خون مردم بی ستاره  

بنویس از جوانی که زندانو پیشه داره 

بنویس عاقبت ما دربه دریه 

اینجا ایرانه گربه قلب زمینه 

اینجا زندگی نمیکنن نفس میکشن 

طعمه خون برادرو از رو هوس میکشن 

اینجا مادربزرگامون قصه نمیگن  

آخه بچه ها دیگه ته قصه رسیدن 

اینجا منتو به تلاش ترجیح میدن 

سر صندلی تو مترو هم درگیر میشن 

اینجا گوشهایه مردم شعارپرستن 

به هم میگن پیدا نمیکنی تو هارتر از من 

آخه تفریح سالمه جوونا سیگاریه 

دخترو زمین زدن از رو بیکاریه 

اینجا ایرانه وو از بالا خوشگله همین 

توش که میای یه چیزای هست مشکله منه 

اینجا جایه بحثهایه سیاسی فقط تویه تاکسیه 

مهندس مملکت هم پشت دخل واکسیه 

اینجا نابغه هامون همشون بورسیه تو غربن  

نخوانم برن مجبورن راضی بشن قلبا 

اینجا هرکی به خودش میگیره ژست سرباز 

حتی پرنده ها هم ندارن حس پرواز 

اینجا واسه خودش داره هرکی قبله ایی 

کسی به فکر تو نیست تا وقتی زنده ایی 

کناره هر راه راست هزارتا بی راهه هستش 

آینده ایی نداری چون ایران بیمار نسله 

تا بخوای بجنبی پشتیها زیرت میکنن 

خیلی راحت سختیها پیرت میکنن 

چشمایه منه بازم میشه از غم خیس 

قلمو میندازم توانی تو دستم نیست 

فقط با رفتن راه میشه به جایی رسید 

اینجا واسه رسیدن راهی جز رفتن نیست 

اینجا خاک اجداد منه ایرانه من 

داره هر روز بازم میشه ویرانه تر  

چرا عادت داری بالا سرت شلاق باشه 

وقتی ستاره ایی نداری تو شبهات آره 

بنویس با خون مردم بی ستاره 

بنویس از جوونی که زندانو پیشه داره 

بنویس عاقبت ماها دربه دریه 

اینجا ایرانه گربه قلبه زمینه

خدایا دمت گرم بازم گلی به گوشه جمال تو با اینکه ما به یادت نیستیم با این  

 

حال در تنهایی  

 

هامون تویی که با تو حرف میزنیم و عصبانیتمون رو سر تو خالی میکنیم تویی که  

از دلها با خبری  

 

دوست داریم