بزرگمهر

آن که پیروی  خرد است دل به هوس نمی سپارد

ارد بزگ

بدان همواره آنکه برای رسیدن به تو از همه چیزش می گذرد روزی

 
خواهد گذاشت، این هنجار دردناک زندگی است

ارد بزگ

هیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی این

 
نیرو را نیز در خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی و اگر  
 
شکستی باز هم نامید نشو  چرا که آرام جان دیگری در راه است

لقمان

سخنان سودمند را باید نشر کرد مانند افشاندن تخم گندم  ، هر چند آب

 
 و هوا و زمین به رویاندن و بار آوردن دانه ها یاری نکند باز در گوشه و کنار
 
خرمن ، سنبلها و خوشه های معدود سر دهد و خواهد رویید

تولستوی

در زندگی هرکس طریق راستی و درستی را بپیماید، زودتر به هدف  

می رسد

گوته

طوفان های حوادث، اخلاقیات و روحیات انسان را تقویت می کند

دیل کارنگی

 چاپلوسی هم گوینده و هم شنونده را فاسد می کند

برای گفتن من ، شعر هم به گِل مانده
نمانده عمری و صدها سخن به دل مانده
صدا که مرهم فریاد بود زخم را
به پیش زخم عظیم دلم خجل مانده
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دسته مرا مشغله ای نیست
دیری است که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست
روبروی تو کیم من ؟ یه اسیر سرسپرده
چهره تکیده ای که تو غبار آینه مرده
من برای تو چی هستم ؟ کوه تنهای تحمل
بین ما پل عذابه ، منه خسته پایه ی پل
ای که نزدیکی مثلِ من ، به من اما خیلی دوری
خوب نگام کن تا ببینی چهره درد و صبوری
کاشکی میشد تا بدونی من برای تو چی هستم
از تو بیش از همه دنیا ، از خودم بیش از تو خستم
ببین که خستم ، غروره سنگم اما شکستم
کاشکی از عصای دستم یا که از پشت شکستم
تو بخونی تا بدونی از خودم بیش از تو خستم
ببین که خستم ، تنها غروره عصای دستم
از عذاب با تو بودن در سکوت خود خرابم
نه صبورم و نه عاشق ، من تجسم عذابم
تو سراپا بی خیالی ، من همه تحملِ درد
تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستمو تا کرد
زیر بار با تو بودن ، یه ستون نیمه جونم
اینکه اسمش زندگی نیست ، جون به لبهام میرسونم
هیچی جز شعر شکستن قصه ی فردای من نیست
این ترانه ی زواله ، این صدا ، صدای من نیست
ببین که خستم تنها غروره ، عصای دستم

 

 

 


 

 

 

 

 

 

من فقط شکل تو خوبم نه به شکل شاپرک هات

میخواهم هم رنگ تو باشم نه به رنگ قاصدک هات

من فقط شکل تو باشم دیگه پیشکش ارزو هام

نه که باشه بهترین خاطره من شمردن قدم هات

 

من فقط شکل تو باشم میشه باورم خدا رو

منه با تو نمیبینم چشمک ستاره ها رو

 اخه پیش چشم تو نوری ندارن طفلکا 

نکنه یه وقت با اشکات نور بدی ستاره ها رو 

 

خداوندا من از اینکه انسان هستم شرم دارم  

 

           کاش ای کاش حیوان بودمو چیزی جز تورو نمیفهمیدم و ستایش نمیکردم  

 

ما انسانها به کجا میرویم؟

    

                      ایا فقط لحظه ای به معبودمون فکر میکنم؟ 

 

معبودا از تو میخواهم این توانای رو به همه بدی تا از پس ستایشت بر بیان 

 

ما انسانیمو ناقص پر از اشتباه در درجه های متفاوت یکی تو ناز و نعمت ازت غافله یکی تو بدبختی یکی تو جاهلی یکی تو فساد کاری یکی تو بی وقتی یکی تو تنبلی یکی تو بیخیالی و....... میبینی که اکثر ماها تو فکرت نیستیم پس تو که این همه بزرگی و مهربون مارو ببخش 

میدونم ماهارو اشرف مخلوقات قرار دادی و به ما همه چیز دادی اما خواهش میکنم ماهایه ناچیز رو ببخش

شعر از دکتر شفیعی کدکنی

به کجا چنین شتابان

گون از نسیم پرسید

دل من گرفته زینجا

ز غبار این بیابان

هوس سفر نداری؟

به کجا چنین شتابان

گون از نسیم پرسید

دل من گرفته زینجا

ز غبار این بیابان

هوس سفر نداری؟

همه آرزویم اما… چه کنم که بسته پایم

چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان؟

به هر آن کجا که باشد ، بجز این سراء سرایم

سفرت به خیر اما

تو و دوستی خدا را

چو از این کویر وحشت ، به سلامتی گذشتی

به شکوفه ها به باران

برسان سلام ما را

برسان سلام ما را

برسان سلام ما را

سلام ما را…

حتماً بخوانید

مولانا جلال الدین بلخی می‌فرماید: اگر شما هم راه عرفان را بپیمایید و به تزکیه بپردازید، تسبیح و ذکر گفتن موجودات را که در قرآن به آن اشاره شده با گوش خود می‌شنوید یا درک می‌کنیدو به حقیقت اعتراف می‌کنید و دیگر مجبور نیستید مانند افراد عقل گرا و ظاهری به تأویل آیات قرآن بپردازید:
مولانا: فاش تسبیح گیاهان آیدت وسوسۀ تأویلها نربایدت
علم امروز این حقیقت را آشکار ساخته است! مطلب زیر را بخوانید:
معجزۀ قرآن،دانشمند آمریکایی را مسلمان کرد !

معجزۀ خداوند در قرآن کریم باعث شد که یک دانشمند مشهور آمریکایی به دین اسلام روی آورد.
به گزارش آریا، تیمی از دانشمندان آمریکایی دریافتند که برخی از گیاهان استوایی فرکانس هایی مافوق صوت از خود صادر می کنند که به وسیله دستگاه های پیشرفته علمی ثبت شده است.
دانشمندانی که حدود سه سال به تحقیق ومطالعه این وضعیت حیرت آور پرداختند، دریافتند که این پالس های مافوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل شده و بیش از صدمرتبه در ثانیه تکرار می شوند.
یک تیم آمریکایی این آزمایش را در برابر یک گروه علمی در انگلیس انجام دادند که در بین این گروه، یک دانشمند مسلمان هندی الاصل نیز قرار داشت. بعد از 5 روز آزمایش، گروه انگلیسی از این مساله بسیار شگفت زده شدند ولی دانشمند مسلمان انگلیسی گفت: مامسلمانان این مساله را در 1400 سال پیش تفسیر کرده ایم. دانشمندان از این سخن وی بسیار حیرت زده شدند و اصرار کردند که آن را برایشان شرح دهد. دانشمند مسلمان این آیه قرآن را قرائت کرد: «و هیچ موجودی نیست جز آن که او را به پاکی می ستاید ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید. او بردبار و آمرزنده است.»
زمانی که اسم جلاله «الله» بلند شد، پالس های مافوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل و بر روی مانیتورها ظاهر گشت.
پروفسور «ولیام براون» مسئول این تیم تحقیقاتی با این دانشمند مسلمان برای شناخت دین اسلام به گفت و گو پرداخت و دانشمند مسلمان برای وی دین اسلام را تشریح کرده و یک جلد قرآن مجید به همراه تفسیر آن به زبان انگلیسی را به وی اعطا کرد. براون شهادتین را گفت و مسلمان شد.

خدا زمین را افرید استراحت کرد . زمان را افرید استراحت کرد . مرد را افرید استراحت کرد . زن را افرید نه خود استراحت کرد نه زمین نه زمان نه مرد!

عشق یعنی تا ابد با من بمان
عشق یعنی هم نفس با من بخوان
عشق یعنی با منی دستم بگیر
بی توقع در ره جانم بمیر

خداوندا:داستان زندگیه من قصیه ای است که متن آن وجود تو در زندگیم است و پایان آن نبودت