-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 19:31
همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ما کوه ما سینه ما ناخن ما تیشه ما بهریک جرعه می منت ساقی نکشیم اشک ما باده ما دیده ما شیشه ما
-
بدون شرح
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1391 21:36
سلام دوستان من رفتم خدمت و همچنان پر از درد درون چقد سخته درداتو کسی نفهمه چرا انقد درد وجود داره چیکار باید کرد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1391 12:55
اشتباه من این بود هرجا رنجیدم لبخند زدم فکر کردن درد ندارم ضربه ها را محکمتر زدن
-
ادم و دنیا
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 23:48
پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو...
-
تقصیر کیه؟
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 23:47
آنکه رفت به حرمت آنچه با خود برد حق بازگشت ندارد رفتنت مردانه نبود لااقل مرد باش و برنگرد تقصیر ما نیست بر روی حرف هایمان نمی مانیم ما در زمینی زندگی میکنیم که روزی دوبار خودش را دور می زند
-
ای...
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 23:45
یادت باشه زندگی کوتاه، قوانین رو بشکن،زود ببخش، ارام ببوس،عاشق حقیقی باش، بدون کنترل بخند
-
نسل ما ...
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 23:42
نسل ما نسلی بود که یواشکى خندید! یواشکى گریه کرد! یواشکى فکر کرد! یواشکى اعتراض کرد! یواشکى آرزو کرد! یواشکى درد دل کرد! یواشکی نوشید! یواشکى انتخاب کرد! یواشکی بوسید! و یواشکى عـاشــق شد!!! نسل ما نسلی بود که هرگز گرمای عشق رو حس نکرد! ....................
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 15:40
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟حالا که افتاده ام از پا چرا؟ اما با پای افتاده ام دوست دارم خوش آمدی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1391 10:45
بی وفایی کن وفایت میکنن خیانت کن وفایت میکنن مهربانی گرچه آیین خوشیست مهربان باشی رهایت میکنن
-
پروردگارا شکرت
شنبه 10 دیماه سال 1390 16:09
گفتم خدایا از همه دلگیرم گفت حتی من؟ گفتم نگران روزیم گفت اون با من گفتم خیلی تنهام گفت تنهاتر از من؟ گفتم درون قلبم خالیست گفت پرش کن از عشق من گفتم دست نیاز دارم گفت بگیر دست من گفتم از تو خیلی دورم گفت من از تو نه گفتم آخر چگونه آرام گیرم گفت با یاد من گفتم با این همه مشکل چه کنم گفت توکل به من گفتم هیچکس کنارم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 آبانماه سال 1390 18:25
موج آرام نگاهت لاف دریا را شکست از حصار شب گذشت و مرز فردا را شکست غم بر روی شانه هایم سالها لم داده بود مهربانیهای تو قندیل غمهایم را شکست
-
از خدا شاکیم
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 16:37
چرا انسان آفرید به جون هم انداخت؟ چرا زمین آفرید همه چی که انسان میخواد توش هس؟ چرا به انسان هوس داد که نمیتونه کنترلش کنه؟ چرا دوتا دنیا؟ و هزاران چرای دیگر.........
-
داریم به کجا میریم؟
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 16:33
دنیا جنس مخالف نی بخدا دنیا سکس نی بخدا دنیا مردم آزاری نی بخدا دنیا دعوا وچاقو نی بخدا حیونا به هم نوعه خودشون آزار نمیرسونن با اینکه عقل ندارن دنیا یعنی کمک به همنوع دنیا مردن دنیا یعنی رفتن زیر خاک خجالت آوره
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 16:11
ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم, کمی با کفشهای او راه بروم.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 15:44
اینجا آسمان ابریست آنجا را نمیدانم اینجا شده پاییز آنجا را نمیدانم اینجا فقط رنگ است آنجا رانمیدانم اینجا دلی تنگ است آنجا رانمیدانم
-
پروردگارا
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 14:44
نوشتم حرف دل را تا بخوانی که چون دوری زمن دردم بدانی در این دنیا ندارم غیر تو کس بمیرم گر مرا از خود برانی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 14:30
آنانکه با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چراکه جاویدانند
-
التماس دعا
یکشنبه 30 مردادماه سال 1390 14:23
نردبان دلم شکسته است میشود برای من کمی دعا کنی؟؟ یا اگر خدا اجازه میدهد کمی بجای من خدا خدا کنی؟؟ راستش دلم مثل یک نماز بین راه خسته وشکسته است میشودبرای بیقراری دلم سفارشی به آن رفیق باوفا کنی؟؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 تیرماه سال 1390 16:55
ای صبا گر بگذری از کوی مهر افشان دوست یار ما را گو سلامی دل همیشه تنگ اوست
-
دکتر شریعتی
جمعه 17 تیرماه سال 1390 16:51
در روزگار جهل شعور خود جرم است
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 12:29
کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظرفیت میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت اطمینان خاطر یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند وهدیه ها معنی عهدو پیمان نمیدهند کم کم یاد میگیری که نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری باید باغ خودت را پرورش دهی بجی اینکه منتظر کسی باشی تا برایت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 12:20
ای غصه مرا دار زدی خسته نباشی آتش به شب تار زدی خسته نباشی ای غصه دمت گرم که در لحظه شادی با رگ رگ من تار زدی خسته نباشی
-
کوروش کبیر
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 00:54
dar rozegari ke labkhande adamha be khatere shekaste tost barjhiz ta begeryand
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 10:40
دل کندن اگر حادثه ایی آسان بود فرهاد بجای بیستون دل میکند
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 10:37
ترسم شبی ناگه بمیرم دربستر دلسوز با آه بمیرم آن لحظه آخر که اجل گفت بمیر ای کاشتورا بینم و آنگاه بمیرم
-
کوروش کبیر
شنبه 30 بهمنماه سال 1389 22:33
به دنیا زانو نخواهم زد حتی اگر آسمان به کوتاهی قامتم گردد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 17:30
روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد. سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید. در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود. مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان مدتی در...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 17:27
این عشق تو سرپناه آخر من است ، و این دوست داشتنت ، تنها امید بودن من است... بدون تو حرفی برای گفتن نیست به جز یک کلام : آن هم کلام آخر : خدانگهدار زندگی! بدون تو جایی برای ماندن نیست و هیچ راهی برای زنده بودن نیست.... چشم به راه تو میباشم در این جاده زندگی ، با پاهای خسته و دلی پر از امید! وقتی غروب می شود و تو نمی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 19:50
به هر در زدم یارم تو بودی به هر قلبی زدم یارم تو بودی دلم بی تابه رویه همچوماهت به هرکه رو زدم یارم تو بودی چشایه خسته ام بارون گرفته به هرچشمی زدم یارم توبودی خاطراتت عاشق نگاهم خواهد داشت به هر عشقی زدم یارم تو بودی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 بهمنماه سال 1389 19:33
چرا دنیا اینجوریه؟