یا علی به نام دل به نام شاهد و می به نام تار و تنبور و دف و نی به نام عاشقان لاابالی به نام همنشینان خیالی به نام نغمههای عود و چنگت به نام آشنای جام و سنگت به نام ساقی و جام شرابش به نام شاهد و عود و ربابش به نام دستهای جام بردار به نام مستهای رفته بر دار به نام آن قلندرهای بیباک به نام چشمهای خفته در خاک به نام مجلس بزم شبانه به نام سرور این آشیانه مرا در سرهوای کوی یار است به هر جا میروم نقش نگار است یکی جامی بیفکند و غمین است یکی سر روی زانوی زمین است که ناگه ساقی آن شاه شهامت سر مولای درویشان سلامت نمایان شد طلوعی از رخ او هو العشقُ هو الحقُّ هو الهو که جام اوّل یزدان همین است علی، آری خداوند زمین است خوشا جامی که مولا در کفم داد به دستی نی به دیگر او دفم داد خوشا رقصان در آیم من به کویش ببوسم دست و رخسار نکویش خوشا آن دم که از او مینویسم ز رقص و ذکر یا هو مینویسم خوشا با نام مولا باده خوردن چو درویشان عاشق جان سپردن خوشا قلبی میانش مهر حیدر خوشا دستی نیازش ذکر حیدر خوشا دستی که بر مستان کشد او لب مستان مداوم ذکر یا هو خوشا دردی که مولا در دلم داد به دل درد و به دست من قلم داد خوشا باشد طبیبم ذکر مولا هو العشقُ و هو الحیُّ هو الْل چو دیدم عرشیان در شوق و شورند غلام و بندهی فرزند نورند به رقص آیم بگویم نام او را به پیچ آیم شنیدم ذکر هو را چو دیدم باده اندر کام افتاد رخ مولا عیان در جام افتاد به دور اولم ساقی ولی بود ولی دیدم که ذکر او علی بود الا مولای درویشان عالم بگو دورت بگردم چون بنالم من آن دم نام تو از حق شنیدم دل و ایمان بدادم جان خریدم قسم بر هُرم عشق و آتش و دود دلیل خلقت عالم علی بود بدیدم دُرّ شاهی در کلامش نهادم حیدر کرّار نامش همان دم گشته با ایمان، مسلمان علی ایمانِ کامل از دل و جان محمّد را علی هارون دین است وصیّ خاتمٌ للمرسلین است علی آمد جهانی را بیفروخت جهانی حکمت از مولایم آموخت به هر منزل که دارد مرتضی راه منوّر گشته آنجا از رخ ماه معیّن شد که میسوزم ز هجران بکِش از رخ حجابت ای علی جان برون آمد ز پرده آن رخ او به عالم پر شده ذکر هو الهو اگر خندد همه مجذوب لبخند علی، احمد، خداوند و خداوند چو دل رخسار مولا را شبی دید دگر عقل از سرم بال و پرش چید به جز مولا نخواهم همنفس را به جز او هم ندارم هیچکس را مرا زین سان خداوندم قلم داد که هر دم ذکر مولا را کنم یاد خدایا دمت گرم