هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست 

گاه برروی زمین زل میزنم  گاه برحافظ تفاعل میزنم 

حافظ دیوانه فالم راگرفت  یک غزل امدکه حالم راگرفت  

 

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور 

 

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد