دکتر علی شریعتی

          

تازه می شوم

شب فرو می افتد

        و

من تازه می شوم

از اشتیاق بارش شبنم

نیلوفرانه

به آسمان دهان باز می کنم

ای آفریننده شبنم و ابر

آیا تشنگی مرا پایان می دهی ؟

تقدیر چیست ؟

می خواهم از تو سرشار باشم

جهان قرآن مصور است

و آیه های آن

بجای آنکه بنشینند !  ایستاده اند

درخت یک مفهوم

دریا یک مفهوم

جنگل و خاک و ابر

خورشید و ماه و گیاه

با چشم های عاشق بیا

تا جهان را تلاوت کنیم

دکتر شریعتی

برایت دعا می کنم تا خدا از تو بگیرد هر  آنچه که خدا را از تو می گیرد

منو مهتاب وشب هوای دلگیر عزیزم جای تو خالی ما با یاد تو خوشیم تو در چه حالی

سلام عرفان عزیز ببین اون همه چیزمو میدونه داستانمم الان خیلی زوده

که من از دستش دادم

فکر نکن تو دنیا تنهایی فکر کن یه تنها هست که تو براش دنیایی

دوستان ممنون از کمکهاتون که کردید واقعا ممنون به موقعشم داستانه منو میفهمید منتظر باشید

{دلم خون است دلم خون است از این عشق و تنهایی}

پیرمردی تنها در مینسوتا زندگی می کرد . او می خواست
مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد


پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی

دوستدار تو پدر

پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام . . .


  4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم


هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد ، اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید
مانع ذهن است ، نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید.

شکوه عشق و وفاداری در جانوران 13 هزارکیلومتر پروازبرای دیدار جفت

  یک لک لک نر در اقدامی که نشانه شکوه عشق و وفادری است همه ساله 13 هزار کیلومتر را برای رسیدن به همسر بیمار و معلول خود پرواز می کند.
با فرارسیدن بهار، "رودان" لک لک نر همانند سالهای گذشته امسال نیز پس از طی یک مسیر 13 هزار کیلومتری از آفریقای جنوبی به کرواسی بازگشت تا همسر بیمار خود را که "مالنا" نام دارد ملاقات کند.
مالنا، لک لک ماده ای است که به سبب یک جراحت قدیمی قادر نیست مهاجرتی تا این حد طولانی را انجام دهد.
"استیپان فوکیک" زیست شناسی که از سال 1993 به درمان لک لک ماده می پردازد در این خصوص توضیح داد: "رودان هر سال برای دیدن جفت خود به کرواسی باز می گردد و در طول تمام این سالها به مالنا وفادار بوده است. این پنجمین سال پیاپی است که شاهد این منظره بوده ام."
یک بال مالنا در سال 1993 توسط چند شکارچی زخمی شد و به این ترتیب این لک لک ماده برای همیشه از پرواز باز ماند.
امسال ماجرای عشق "رودان و مالنا" مورد توجه بسیار زیاد خبرنگاران و علاقه مندان قرار گرفته و به همین دلیل صدها نفر برای ثبت لحظه دیدار این زوج عاشق در دهکده "برودسکی واروس" در شرق کرواسی گرد هم آمده بودند اما "رودان" بدون توجه به این افراد مستقیما به سوی آشیانه، در جایی که مالنا انتظار او را می کشید پرواز کرد.
براساس گزارش خبرگزاری آنسا ایتالیا، این زیست شناس کروات اظهار داشت: "سایر لک لکها به صورت جفت جفت ظرف پنج شش روز آینده به آشیانه های خود باز می گردند درحالی که "رودان" اولین لک لکی است که به مقصد می رسد چون "مالنا" در خانه بی صبرانه انتظار او را می کشد."
به گفته این محقق، همانند پنج سال گذشته ظرف دو ماه آینده چهار پنج جوجه لک لک متولد خواهند شد و "رادون" وظیفه آموختن پرواز به آنها را به عهده خواهد گرفت، چون "مالنا" قادر به انجام آن نیست.
سپس با فرا رسیدن زمستان، جوجه ها با پدر خود به سوی آفریقای جنوبی پرواز می کنند، درحالی که "مالنا" تا بهار آینده در انتظار بازگشت "رودان" وفادار خود در آشیانه خواهند ماند.

help me pleas

دلم مثل سیر و سرکه میجوشه یعنی ازدواج کرده که بم سر نمیزنه دارم دیوانه میشم بهترین دوستم تنهایی شده یعنی تا آخر عمرم دیگه نمیبینمت؟دیگه چشمایه نازتو نمیبینم اون چهره معصوم اون اخلاق خاص و آتیشی اون غرورو دلسوزی اون...