تو روزایی که نبودی،نمیدونی چی کشیدم
روزی صد دفعه عزیزم،به ته خط میرسیدم
تو نبودی تا سرم رو،بزارم رو شونهء تو
خودت هم خوب می دونستی،که منم دیونهءتو
تو نبودی تا که باشی،همدم قلب شکسته ام
وقتی با یاد نگاهت،زیر بارون مینشستم
تو نبودی تا ببینی،اون همه دلواپسیمو
لحظه های غم و تردید،لحظه های بی کسیمو
تو نبودی،تو روزای غم و تردید
وقتی که دلم تو آینه،جای من چشاتو میدید
تو نبودی بشنوی،صدای هق هق غمم
تو نبودی تا ببینی،شکستن مکررم
برای گریهء شبم،شونه هاتو کم میآرم
وقتی که نیستی کنارم،گل لبخندی ندارم
تو نبودی تا بگیری،دست این افتاده عشق
تا قیامت بی تو لیلا،این منم دلدادهء عشق
تو نبودی همه اینجا،آتیش به جونم میزدن
آخه دشمنای من،راه دلمرو بلدن
تو نبودی تا ببینی،لحظه های آخر من
لحظه های بی تو بودن،وقت مرگ باور من
تو نبودی تا ببینی،گریه های هر شب من
تویی تا آخر عمرم،تنها حرف رو لب من

به حق مهربانیت ای مهربان ترین مهربان

خداوندا به من توفیقی ده که فقط یک روز بنده مخلص تو باشم که میدانم حتی ساعتی این چنین بودن بس دشوار است . خدایا سینه ام را چنان بگشای که درد های تمام عالم را در آن جای دهم حتی درد محکوم شدن به گناهان ناکرده ام .خدایا میدانم که نادانم به ذزه ای از علم بیکرانت دانایم کن.بارالها زبانم در ستایش تو قاصر است به من زبانی عطا کن تا گوشه ای اندک از رحمت بیکرانت را سپاس گویم.خداوندا راه گم کرده ام هدایتم کن . خدایا قلبم را از تمام کینه ها پاک کن که غیر از تو کسی را بر این کار قادر نیست .خداوندا به من صبری ده که بر سیلی دشمنان بخندم وبا خنجر دوستان به رقص آیم .خدایا شرکم را به یکتاییت٬ ضعفم را به قدرتت ٬ جهلم را به علمت ٬ حماقتم را به حکمتت ٬ گناهانم را به رحمتت ٬ عصیانم رابه عزتت ٬ تیرگی دلم را به نورت ٬ بی حرمتی هایم را به قداستت ٬ تنگ دستی وبخلم را به کرمت  وناسپاسی ام  را به لطفت ببخش .خدایا به خیر و شر خود آگاه نیستم ٬ به علمت وبه رحمتت هر آنچه خیر من درآن است بر من فرو فرست وهر آنچه شری برای من درآن است از من دور گردان. خدایا به من یقینی ده که جز تو در هستی هیچ چیز نبینم .خدایا به من دلی ده که جز مهر تو در آن هیچ مهری را راه نباشد .خدایا به من قلبی ده که دوست داشته باشم هر آنچه آفریده توست.خدایا برمن زبانی ده که جز بر حمد تو گویا نگردد. خدایا هر آنچه دارم از آن توست پس آنچه خیر من است بر زبان من جاری کن تا از تو تمنایش کنم که خود بسیار نادانم .خدایا خواسته هایم بسیارند ولی هیچ چیز در قبال آنها ندارم ٬ پس تو از مخزن بی انتهای کرمت آنها را به من عطا کن . خدایا با تمام آنچه به من عطا کردی می خوانمت پس دعایم را اجابت کن .

بزار تنـــــــها بمونم با خیــــــــــــالت
بخـــونم از دو چشـــــــــم بی مثالت
بزار ایــن قلـــب خسته تا قیـــــــامت
بــــــمونه عاشــــق اون قد و قـــامت
بـــــزار چشـــمای غمگینم ببـــــــاره
دلــــــی که عاشقه آروم نـــــــــداره
بــــــزار باشه برامون یادگــــــــــــاری
غـــــــم و گریه تو بارون بهــــــــــاری
نــــزار چشـــمام ببینن رفــــــتنت رو
آخـــــــه ســــخته براشون رفتــن تو
نزار دستـــام توی دستات بشـــــینه
اگــــر ایـــــن گفتگوی آخـــــــــــــرینه
نزار قلــــــــــبم بفــــــــهمه بی وفایی
برو اما نـــــــــــگو هـــــــرگز کجــــــایی
برو قبل از طـــلوع این سپیــــــــــــــده
برو تا قــــلب غمگینم نـــدیــــــــــــــده
برو فکر من و این قلب خـــــــــــــــسته
نباش و فکر نکن قلبم شکـــــــــــسته
نشو راضــــی که قلب من بمـــــــــیره
بــــــزار با یــــــــــاد تو آروم بگــــــــــیره
اگــــر تو راحـــــــــتی با این جــــــدایی
برو این خســـــــته هم دارد خــــــدایی
حــــلالت می کــــــــــنم ای نازنیـــــنم
نزار اشـــــــکو توی چشــمات ببینـــــم
فقط می خوام بدونی تا همیــــــــــشه
دلم بی تو دیگه عاشق نمیــــــــــــشه
اگر چه راه سینه می شه مســــــــدود
عـــزیزم قســـــــــــمت ما رفتنت بـــــود
اگر چــه با غــــــــــم تو در ســــــــــتیزم
برو وجـــدانتم راحت عــــــــــــــــــــــزیزم
تو رو میسپــــــــارمت دست خـــــدامون
هـمین قدر عاشقی بسه برامـــــــــــون
حالــــــــــــا که داری از این خونه مـیـــری
بــــــــــــــــدون ای نازنینـم بی نـظـــیـری
می دونـم این جــــــــــدایی سخته امـــا
یه جــوری تاب میــارم بی تو لیـــــــــــلا
کسی رو غیر تو هـرگز نمی خـــــــــــوام
تویی تا وقتی هستم دین و دنـــــــــــیام

این روزگار نا مراد با ما چه بازیها که کرد
هرلحظه بر سیلاب خون هر لحظه در طوفان درد
ای داد ازاین آوارگی فریاد از این دلداگی
خم شد دگر پشت دلم به زیر بار زندگی
چرخ فلک با قلب من هرگز سر یاری نداشت
هر غصه و داغی که بود بر صفحه قلبم نگاشت
ای روزگار ای روزگار پاداش قلبم این نبود
قلبی که هر شب تا سحر از ماه رویش می سرود
این قلب خسته از ازل روز خوش از دنیا ندید
به هر کس و ناکس رسید زخم زبانهایی شنید
آخر چرا با قلب من مردم چنین تا می کنند
این عاشق بیچاره را نادیده رسوا می کنند
حتی اگر این جسم من کرده گناهی بس بزرگ
آخر چرا افتاده اید به جان قلبم همچو گرگ
قلبم اگر جز عاشقی خبط و گناهی کرده بود
بی شک هزاران سال قبل پیش از تولد مرده بود

حس غریب

یر این سنگ سیاه یه غریبه خوابیده

اون توی دو روز عمر یه روز خوش ندیده

این غریبه با همه ،حالا خاموشه و سرد

توی دنیا هیچ کسی عشقشو باور نکرد

این غریب زیر سنگ با کسی کاری نداشت

تنها و بی همنفس سرو رو زمین گذاشت

حتی خواهرش نبود که واسش گریه کنه

واسهء قبر داداش شاخه گل هدیه کنه

غریبه یه بی پناهه هیچ گناهی نداره

اون به غیر صوت قرآن تکیه گاهی نداره

جرم اون فقط یه عشقه مث عشق پاک مجنون

لیلی رفته پی دنیاش ،ولی زیر خاکه مجنون

تو کتابا خونده بودم لیلی زود تر از گلش مرد

مجنون بعد مردن اون لحظه ای دووم نیاورد

اما تو عشق غریبه ،مجنون اول از همه مرد

ولی لیلای معاصر عشق مجنونو ز یاد برد

این یه قصه غریبه ،زندگی برای مردن!

زندگی برای چیزی که همه از یاد بردن!

دیوانه تو

 

اگر ساقی تویی پیمانه ات من 

غریو شادی مستانه ات من 

برای دیدن چشمان مستت 

نشسته بر در میخانه ات من 

اگر در شهر غربت بی نشانی  

غریب افتاده ای کاشانه ات من 

تو آن گنجی که پیدایی در انظار 

نخور غم نازنین ویرانه ات من 

دلت هر آنچه می خواهد بفرما 

غلام خانه زاد خانه ات من 

تو عاقل باش و با تدبیر سر کن 

بمانم تا ابد دیوانه ات من 

نگارا سو ختن تقدیر ما بود  

تو شمع محفل و پروانه ات من 

چه می شد هر زمان دلتنگ بودم 

گذارم سر به روی شانه ات من

اشتباه آخر

زمین فرش از غرور پرپرم شد
تو رفتی بی وفایی باورم شد
همان راهی که از آن می گذشتی
ببین،شرمنده چشم ترم شد
بهار آرزو هایم پس از تو
خزان شد،غم ردای پیکرم شد
کبوتر های عاشق بی تو مردند
چه کرکس ها که جلد این حرم شد
تو رفتی در قفس تنها شدم من
شکسته تا ابد بال و پرم شد
ندیدی رفتنت با من چه ها کرد
نمیدانی چه خاکی بر سرم شد
عزیزم عاشقی زخمی به دل زد
که عشقت اشتباه آخرم شد

یا علی

 

دلیل و منطق و برهان بهانه است
اصولا خصلت انسان بهانه است 

اسیر نفسی و باید بدانی
برادر سستی ایمان بهانه است
بنی آدم نمک گیر گناهند
فریب و حیلهء شیطان بهانه است
غرض عشق زلیخا بود از آغاز
حدیث یوسف و کنعان بهانه است
دلیل حبس یوسف پاکی اش بود
وگر نه میله و زندان بهانه است
بشر تاب عدالت را ندارد
لباس خونی عثمان بهانه است
علی قرآن ناطق بود یا نه؟
به مولا نیزه و قرآن بهانه است

رویه قبرم بنویسید

روی قبرم بنویسید کسی بود که رفت
لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت
بنویسید از آغوش خدا آمده بود
هیچ کس هیچ نفهمید چرا آمده بود
بنویسید نفهمید کسی دردش را
هیچ کس درک نمی کرد رخ زردش را
بنویسید که یک عمر کسی را کم داشت
در نگاهش اثر از حادثه ای مبهم داشت
بنویسید هوای دل او ابری بود
بنویسید که اسطورهء بی صبری بود
بنویسید پرش لحظهء پرواز شکست
بنویسید دلش را به دل پیچک بست
روی قبرم بنویسید دلی عاشق داشت
دور تا دور دلش یاس و اقاقی می کاشت
رج به رج فرش دلش را گره با خون می زد
شهرتش طعنه به رسوایی مجنون می زد
بنویسید که با عدل جهان مسأله داشت
بنویسید که از عالم وآدم گله داشت
شعر جانسوزی اگر گفت همه از دل بود
بنویسید که او پای دلش در گل بود
بنویسید که پروانه صفت سوخت پرش
بنویسید غمی بود به چشمان ترش
بنویسید که همواره غمی پنهان داشت
بنویسید به تقدیر و قضا ایمان داشت
بنویسید جوان رفت کهنسال نبود
بنویسید اگر حرف نزد لال نبود

یادت رفت؟

غم انتظار  من یادت رفت؟
گل بی قرار من یادت رفت؟
خسته و بی کس و تنها بودی
آمدی کنار من یادت رفت؟
گفتی از آخر خط آمده ای
جملهء قصار من یادت رفت؟
به تو گفتم آخر خطی نیست
تو شدی نگار من یادت رفت؟
دل تو ساز مرا باور داشت
نالهء من یادت رفت؟
فصل پاییز دلم زود رسید
تو چرا بهار من یادت رفت؟
پای عشق تو دلم را دادم
آخرین قمار من یادت رفت؟
پیش چشمان تو خاکم کردند
نازنین مزار من یادت رفت؟

تقدیم به منتظران واقعی حضرت نور

دل از همه کس گسسته ای می دانم
از جور زمانه خسته ای می دانم
آری قفست از ابتدا قفل نداشت
اما تو خودت نجسته ای می دانم
او رفته و تو هنوز هم تنهایی
دل را به کسی نبسته ای می دانم
هر تکهء تو شمایلی از یار است
تو آینه ای شکسته ای می دانم
او گفت که منتظر بمان می آیم
تو منتظرش نشسته ای می دانم
عمریست که با دیدهء تر منتظر
آن حادثهء خجسته ای می دانم

 

 

شبیه نم نم باران زلالی
که وقتی می چکی بر دشت قالی
هوا پر می شود از عطر مویت
تو را حس می کنم در این حوالی
تو از خاکی و دریا در دل توست
مثال ساده ات تنگ سفالی
نفهمیدم تو را آنقدر گنگی
که گاهی بدری و گاهی هلالی
برای عشق بازی با نگاهت
همیشه دست این دل بوده خالی
نگاهت پاک و رویایی است بانو
تو مثل شبنمی ،خوابی، خیالی
تو مغروری شبیه سرو،آزاد
تو تفسیر غرور سیب کالی
تو را می خواهم و می دانم اما
تو مثل آرزو های محالی

کوروش کبیر

خدایا دستانم خالی و دلم غرق در آرزوهاست.یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن

باز هم گریه و تنهایی

نمیدونم چی بگم از کجا بگم ولی باز دم مجید خراطها گرم که درکمون میکنه و حرفهایه دلمونو میخونه از روزی که از پیشم رفتی پر از اشکم اما میخندم به سختی مبادا که عشقم تو قلبت بمیره میگم که باز بیا که طاقت ندارم هنوزم جایه اسمت نقطه چینه همیشه هم نقطه چین میمونه مگه اینکه تو پرش کنی

اینم موزیک بسیار زیبای دنیای این روزای من با صدای داریوش


فایل در سایت مدیا فایر آپ کردم پس از کلیک بر روی لینک منتظر باشید

تا صفحه کامل لود شود و بر روی دانلود کلیک کنید


متن ترانه :


دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده

اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده این خونه را با شمع روشن میکنم

در حسرت فردای تو تقویمو پر می کنم

هر روز این تنهایی رافردا تصور میکنم

هم سنگ این روزای من تنها شبم تاریک نیست

اینجا بجز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده این خونه را با شمع روشن میکنم

دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده

اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده